مغز چگونه هشیاری را بوجود می آورد؟ - پورتال رنگی
این سؤال ابتدا توسط یک محقق عصب شناس و کارآفرین نرم افزاری مطرح شد.
مغز چگونه هشیاری را بوجود می آورد؟
این سؤال ، موضوع اصلی تحقیقاتی است که هماکنون روی مغز انجام می شود. اگرچه سرنخ هایی پیدا شده است اما هنوز پاسخ واضحی برای آن یافت نشده است.
هشیاری و ارتباط آن با مغز انسان
برخی از مردم – بیشتر بخاطر موضوعات فلسفی- معتقدند که مغز قادر به ایجاد این کار نیست درحالیکه در علم عصبشناسی این موضوع پذیرفته است.
با در کنار گذاشتن نتایج تحقیقات مختلفی که انجام شده است میتوان به تصویرکلی از نحوه انجام این کار توسط مغز دست یافت:
کانالهای عصبی اطلاعات آماری ورودی و خروجی را پردازش میکنند
مغز دادههای ورودی را جهت تولید دادههای خروجی پردازش میکند و درواقع بعنوان یک مرکز آمار و پیشبینی عمل می کند.
مغز مدل پویا ایجاد میکند
مغز با استفاده از اطلاعات آماری که از حواس دریافت میکند ، مدل پویایی از دنیای بیرون درست می کند. این مدل شامل محیط خارجی، درک انسان از ظاهر خود (تشخیص دست خود از دیگران) و درک انسان از دیگر اجزای جامعه (پدر ، مادر و …) می باشد. همچنین بنظر میرسد مغز عامل اصلی رفتاری است که توسط تصویر بدن ارائه می شود.
انسجام اطلاعات ادراک منسجم را بوجود میآورد
یکی از خصوصیات “محدوده هشیاری” این است که بنظر مسنجم و یکپارچه وخودآگاه میرسد، اگرچه تحقیقات نشان داده است که اینطور نیست. احتمالاً وجود بخشهای بزرگی در مغز که بازخوردها و اطلاعات را از بخشهای مختلف مغز جمع میکنند موجب میشود تا آنها را به یک سمت و سوی واحد سوق دهد و حالتی بعنوان شخصیت مختار هدفدار بوجود آورد.
حافظه پیوسته موجب ایجاد هویت از طریق داستانهای شخصی میشود
در انسان ها، حافظه میتواند رخدادهای پیاپی را به همراه توضیحات آنها و مدلهای سببی در خود نگاه دارد. این حافظه پیوسته بصورت داستانهای مختلف در لایههای زمانی زیاد تودرتو ایجاد می شود. دانش ما از داستان زندگیمان موجب ایجاد هویت ما و همچنین حفظ این هویت بصورت آگاهی و تجربیات و تصمیم گیری های جدید میشود و درواقع موجب ایجاد «خود» می گردد.
ساختار اجتماعی موجب تقویت واقعیت و شخصیت در ما می شوند
ساختارهای اجتماعی موجب تقویت این دریافتهای متقابل می شوند. شناخت خودمان و دیگران، اینکه دیگران چه فکری درباره ما میکنند و ما درباره آنها چه فکری می کنیم. درواقع لایههای بسیاری از شناخت در ذهن ما و اطرافیانمان و جامعه وجود دارد.
زبان واقعیت اجتماعی را تقویت میکند و انتقال باورهای فرهنگی را موجب میشود
همه این ساختاراجتماعی مفهومی، توسط زبان ایجاد می گردد. زبان یک ساختار مفهومی متنقل شده توسط فرهنگ است که دائماً کدگذاری آن (کلمات و جملات) اصلاح می شود. زبان کمک میکند تا افراد در ساختار واحدی از باورها زندگی کنند که افراد دائماً در آن بروز می شوند. این ساختار شامل چیزهایی مثل مسئولیت اجتماعی، اقدام های عمدی ، دانش و حقیقت است که پایههای شناخت اجتماعی ما را تشکیل می دهند.
بنابراین مغز در ایجاد مدلی از دنیای اطراف (شامل خود ما) و همچنین ایجاد باور در اینکه از تجربیات خود آگاه هستیم مؤثر است. پس از دوران طفولیت، ساختارهای اجتماعی این مدل را از طریق تعاملات فرهنگی، زبان، حافظه پیوسته و هویت فردی تقویت می کنند.